
سریال «آبان» از ابتدای پخش توانست مخاطبش را جذب کند و به سریال پربیننده ای تبدیل شود. آماری هم از میزان سرچ این سریال در گوگل در شبکههای اجتماعی پخش شد که البته این میزان از سرچ و بحث برانگیز شدن سریال را صرفاً نمیتوان به عنوان یک امر مثبت نگاه کرد و گاه همین سوالات، ابهامات و حواشی است که ظرفیت در صدر قرار دادن سریالی را در شبکههای اجتماعی و رسمی ایجاد میکند و «آبان» از این حیث توانست در میان سریالهای شبکه خانگی بیشتر در راس قرار بگیرد.
«آبان» شروع خوبی به لحاظ داستانی داشت اما در ادامه شاید قصه با موقعیتهایی غیرمنطقی مواجه شد. در این قصه، شخصیت اصلی یعنی آبان با بازی لاله مرزبان زن متاهلی است که در پی اتفاقاتی مجبور به جدایی از همسر خود و ارتباط با شخص دیگری میشود. این سریال با حضور بازیگرانی چون شهاب حسینی، امین حیایی، میرسعید مولویان، بهاره کیان افشار و مینا ساداتی ساخته شد و رضا دادویی آن را کارگردانی کرد.
متن زیر گفتگوی خبرگزاری مهر با رضا دادویی کارگردان سریال است که به بخشی از حواشی، سوالات و ابهامات مرتبط با سریال پاسخ میدهد.
*میخواهم گفتگو درباره سریال «آبان» را از قسمت آخر شروع کنیم که به نوعی چالش خیلی از سریال هاست؛ سریالهایی که شاید میخواهند روی یک مسئله اخلاقی تمرکز کنند اما همه اخلاق مداری قصه به قسمت آخر میرسد و آدمها در قسمت آخر متنبه و متوجه خطایشان شده یا خلافکاری شان ثابت میشود. در این سریال هم معضلاتی را نشان میدهید، روابطی که معتقدم به شکل مشکل داری هم ترسیم شد و مثلاً آدمی مثل هدیه که بیشتر دنبال انتقام و پول است یک باره در قسمت آخر انگار دچار تحول و تنبه شده و به شکلی غیرمنطقی در قبر سروش پول میریزد. این مدل پایان بندی کمی فیلمفارسی طور نیست که همه چیز را یکباره اخلاقی نشان میدهیم؟
به نظرم پایه بحث را باید بگذاریم روی همین مسئله اخلاق که یک امر نسبی است و چیزی که ممکن است در جامعه ما یک امر اخلاقی به حساب بیاید، در یک جامعه دیگر اخلاقی به حساب نیاید.
*البته که برخی موارد کاملاً فطری است.
بله آنچه که ذاتی انسان است کاملاً فطری و واقعی است اما درنهایت ما همیشه دچار تغییر در اخلاق و رفتار و روابطمان هستیم. ما همه تغییر میکنیم. هیچکدام آدمهای ۱۰ سال قبل نیستیم. آدمهای بیست سال بعد هم نیستیم و مدام تغییر میکنیم. این معنی اش توبه نیست لزوماً. ممکن است که مثلاً من ۱۰ سال دیگر نسبت به امروزم خیلی نقد داشته باشم و اصلاً عوض شوم یا یک آدم دیگر شوم، ولی معنی اش این نیست که حتماً توبه کردهام در مورد اشتباهاتم. یک چیزی در من اثر گذاشته اما آن اثر پروانهای که در کائنات وجود دارد که ما هر کاری انجام میدهیم، یک چرخی در عالم میزند و دوباره به خود ما برمیگردد، اسمش توبه نیست و واژه تغییر را بیشتر میپسندم. به هر حال ما نمیتوانیم نسبت به یک اتفاق شخصی یا اجتماعی بیتأثیر بمانیم. اصولاً درام باید موضوع خودش را از یک جایی شروع کند، به یک نقطهای برساند و تمام کند. ممکن است که کاراکترها در ادامه قصه دوباره کارهای دیگری کنند و اشتباهات را تکرار کنند. به همین دلیل به نظرم این اتفاقاً چیز بدی نیست که آدمها نتیجه رفتارهایی را که انجام میدهند، ببینند، حالا خوب یا بد.